سرویس فرهنگ و هنر مشرق- فیلمهای امروز، از دو کارگردان فیلماولی بودند. با این تفاوت که فرنوش صمدی، تحصیل کردۀ معماری است و به طور اتفاقی به سینما وارد شده، بدون آنکه به آن علاقهای داشته باشد. اما عادل تبریزی یک عشقفیلم بوده که از کودکی به همراه خانوادهاش به سینما میرفته و سودای سینما او را به این وادی کشانده است. فیلمهای نمایشیافته در روز هفتم در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) به این ترتیب هستند:خط فرضی/ فرنوش صمدی ، گیجگاه/ عادل تبریزی
فمینیسم جشنوارهپسند
خط فرضی/ فرنوش صمدی/ · (بیارزش)
خلاصه داستان: سارا (سحر دولتشاهی) بدون اجازۀ شوهرش حامد (پژمان جمشیدی) برای شرکت در یک عروسی به شمال میرود و اتفاقات ناگواری روی میدهد.
فرنوش صمدی بعد از چهار فیلم کوتاه که جوایز فراوانی از جشنوارههای خارجی را دریافت کرد، حالا نخستین فیلمش را بر اساس فیلمنامهای از خودش کارگردانی کرده است. خط فرضی، اوایل شهریور آماده نمایش شده و طی شش ماه اخیر در سه جشنواره لندن، تورنتو و جشنواره والادولید (اسپانیا) شرکت نموده، دو بار کاندید شد و یک جایزه برد: نامزد بهترین فیلم از نگاه مخاطبان (لندن)، نامزد بهترین فیلم در بخش اکتشاف (تورنتو) و برندۀ بهترین فیلم اول (والادولید) در اسپانیا.
داستان خط فرضی، ماجرای زنی به نام سارا امیری (سحر دولتشاهی) است که علیرغم مخالفت شوهرش حامد (پژمان جمشیدی) در مجلس عروسی دخترخالهاش (صدف عسگری) در شمال کشور حاضر میشود. شوهر باید برای مأموریت به آبادان برود، و نمیتواند خانواده را همراهی کند. بعد از وقوع یک حادثۀ ناگوار، سارا سعی دارد با دروغهای فراوان، مسافرت خود را پنهان کند و لذا فاجعه تشدید میشود.
خانم فیلمساز، برابری حقوق زن و مرد را ترویج میکند. نقد او متوجه قانون اسلام است که چرا خروج زن از منزل باید با اذن شوهر باشد. او یک جهان تخیلی را تصویر کرده و مدعی است که اگر شوهر مانع از خروج زن از منزل شود، چنین حوادث ناگواری رخ خواهد داد. از قضا بنده هم بر طبق احادیث مأثوره معتقدم که ممکن است فجایعی رخ دهد، اما برای خود زن و نه دیگران. چون در احادیث متعدد آمده است که اگر زنی بدون اذن شوهرش از منزل خارج شود، شامل لعنت ملائک خواهد شد، تا زمانی که به خانه برگردد (نگا. یازده حدیث این باب طبق بررسی آیت الله محمدی ریشهری).
اگر قرار باشد که زن و شوهر مانند دو همخانه زندگی کنند، اوضاع همین چیزی خواهد شد که در جوامع غربی میگذرد. خانواده کاملاً از هم پاشیده و جای منکر و معروف عوض شده است. الان در اروپا، اگر کسی ازدواج کند گوئیا به دیوانگی دست زده است. به همین دلیل مشاهده میکنید که آمار موالید حرامزاده در سال ۲۰۱۸ در کشوری مانند فرانسه بیش از ۶۰ % شده است (Live births outside marriage, selected years, ۱۹۶۰-۲۰۱۸).
اما فمینیستها به این هم راضی نیستند و ریاست زنان بر خانواده را مطالبه می کنند. در این صورت باید پرسید که چنین خانوادهای اصلاً امکان وقوع دارد؟ آیا مردی که به خواستگاری رفته، برای یافتن رئیس بوده است؟ اگر نظر راقم را بخواهید، باید بگویم که پایین آمدن آمار ازدواج، هیچ علتی جز ریاست طلبی زنان ندارد. امروزه زنان، متفرعن و ناشزه هستند. متأسفانه قانون مدنی هم توسط مجلس ششم و همراهی مجمع تشخیص مصلحت و شخص هاشمی رفسنجانی، به سمت منافع عاجل زنان فمینیست تغییر کرده است.
باید تأمل کرد که چه چیزی در این فیلم تراژدیِ بدون جذابیت وجود دارد که قبل از اتمام مراحل فنیاش، در جشنوارههای خارجی پذیرفته شده؟ محمد عبدی، ۱۰ مرداد در رادیو فردا خبر داد که خط فرضی برای جشنواره تورنتو پذیرفته شده است. در حالیکه دو هفته بعد، خبرگزاری مهر از رو به اتمام بودن مراحل فنی فیلم گزارش میدهد تا به جشنواره تورنتو که ۹ شهریور آغاز میشود، برسد («خط فرضی» آماده حضور در جشنواره تورنتو میشود، ۲۴ مرداد ۹۹، مهر نیوز).
آیا جشنوارههای معتبر جهانی، فیلم ناقص و تکمیلنشده را میپذیرند؟ حتی از اصغر فرهادی با آن شهرت بین المللیاش تاکنون فیلم ناقص پذیرفته نشده. حالا چطور است که از یک فیلمساز اول، چنین فیلمی را پذیرفتهاند؟ بر چه اساس و معیاری؟ خانم کارگردان در کنفرانس مطبوعاتی به این سؤال راقم اینطور جواب داد که یک قرارداد نانوشته در برخی جشنوارههای خارجی هست که فیلم ناقص را میبینند و انتخاب میکنند. شبیه به همین چیزی که در جشنواره فجر رخ میدهد. این جواب برای بنده قانع کننده نبود. بنابراین، باز هم میپرسم که چه چیزی مدیران جشنواره تورنتو را واداشته تا فیلم ناقص خانم فرنوش صمدی را تماشا کرده آن را به جشنواره بپذیرند؟ آیا فیلمنامه را خوانده بودند؟ یا ساخت این فیلم را سفارش دادهاند؟ یا خانم کارگردان از آن نور چشمیها است؟ این سؤال، هنوز جای تأمل دارد.
بیشتر بخوانید:
روزنامچه فجر ۶/ یک فیلم نمادپرداز سیاسی از مجید برزگر، با بودجۀ مرکز گسترش!
سؤال دیگر راقم این بود که برای بحران تراژدی این فیلم، چه راه حلی ارائه میکنید؟ کارگردان جواب داد که من نظری ندارم و کسی را نیز متهم نمیکنم. این وضعیتی بود که در عالم واقع، رخ داده بود و من آن را دراماتیک کردم و به فیلم درآوردم. پاسخ بنده این بود که شما در فیلم، شوهر را مقصر قلمداد میکنید و میگویید که چرا او مأموریت را ترک نکرده تا با خانوادهاش به عروسی برود و این بر خلاف سخن اکنون شما است. جوابی وجود نداشت.
در نهایت باید گفت که فمینیسم خط فرضی، باادبتر و متشخصتر از فمینیسمهای افراطیِ موجود در فیلمهای تهمینه میلانی، نیکی کریمی و سهیل بیرقی است. این فمینیسم را میتوان نوع معتدل و آرام آن دانست.
عشق فیلم
گیجگاه/ عادل تبریزی/ * (ضعیف)
خلاصه داستان: یک فیلم نیمه طنز در خصوص ازدواج یک مربی کاراته به نام حسن خشنود (حامد بهداد) و یک بیوه به نام مهتاب (باران کوثری).
این فیلم، نخستین ساختۀ عادل تبریزی است. او در سال ۱۳۶۲ در مشهد متولد شده و سالها برای افرادی مانند کیمیایی، صدر عاملی و مهرجویی دستیاری کرده و در دانشگاه سوره (شعبه اصفهان) نیز درس سینما خوانده است. عادل تبریزی، یک فیلمخوره و عشق فیلم محسوب میشود و این علاقهاش به سینما، از نخستین فیلم او نیز هویدا است.
ماجرا حدود بیست سال قبل در یکی از محلات جنوب تهران رخ میدهد. مهتاب (باران کوثری) در خانهای دو طبقه به همراه خواهر و همسرش (امیرحسین رستمی) زندگی میکند. مرتضی شوهر او (سروش صحت) به زندان افتاده و ظاهراً از هم جدا شدهاند. مادر، پسر دوازده سالهاش عرفان را به کلاس کاراته میگذارد که مربی آن، حسن خشنود (حامد بهداد) است. این آشنایی باعث وصلت آنها میشود.
بعد از مدتها یک مرد خوب در سینما دیدیم. گرچه فیلم از شوهر اول مهتاب (سروش صحت) تصویر خوبی به دست نمیدهد، اما شوهر دوم او حسن خشنود (بهداد) در مرام پهلوانی، شعر و جوانمردی است. او البته عشق سینما هم هست. فیلم در انتها گریزی میزند به سینمای قهرمانپرور دهۀ ۱۳۶۰. جمشید هاشمپور بدون مناسبت در فیلم بازی داده شده. او نقش دکتر فردین هاشمپور را بازی میکند و مثلاً عموی جمشید هاشمپور است و مهتاب آمپولزن در مطب او. در حالیکه در موارد دیگر گفته میشود که شغل مهتاب، خیاطی است. خشنود در انتها بدلکار نقش هاشمپور میشود و سرش را مانند بازیهای سی سال قبل او، از ته میتراشد.
این فیلم قرار است یک کمدی باشد. اما چندان در خنداندن تماشاگر موفق نیست. علت اول، انتخاب حامد بهداد در نقش اصلی است. بهداد اصولاً بازیگر کمدی نیست. شکست فیلم مارموز (۱۳۹۷) ساختۀ کمال تبریزی هم دقیقاً به همین سبب بود. گوشت تلخی حامد بهداد باعث شده که او به درد نقشهای کمدی نخورد. و همچنین باران کوثری، که از او گوشت تلختر است. آنطور که کارگردان در کنفرانس مطبوعاتی خبر میداد، گزینۀ اول نقش مهتاب، نگار جواهریان بوده است. به نظر راقم، او نیز برای این نقش مناسب نیست. بنابراین، این دو نقش باید به یک زوج کمدین سپرده میشدند. افرادی مانند رضا عطاران و سحر جعفری جوزانی.
دومین مشکل فیلم، کمدینویس نبودن هر دو نویسنده است؛ یعنی عادل تبریزی و ارسلان امیری. جناب امیری که امسال با اولین فیلمش زالاوا با فیلمنامهای از خودش در جشنواره حضور دارد، فیلمنامۀ دو فیلم گیجگاه و تیتی را نیز به ثمر رسانده است (تیتی ساختۀ همسر او، آیدا پناهنده است). در سابقۀ ارسلان امیری سابقۀ فیلمنامۀ کمدی دیده نمیشود. هر چند که او امسال میتواند یکی از نامزدهای دریافت بهترین فیلمنامه باشد و حتی برندۀ آن.
به هر حال، فیلم گیجگاه از یک استاندارد کافی برخوردار است و میتواند مخاطب را راضی از سالن سینما به بیرون بفرستد. این فیلم متعلق به سینمای به اصطلاح «بدنه» است. برخی افراد، با حضور این قبیل فیلمها در جشنواره مخالف هستند. اما به نظر راقم، حضور این نوع فیلمها در جشنواره، برای سلامت تماشاگرانی که مجبورند هر روزه فیلمهای روشنفکری و مهوع را ببینند، لازم است.
** امیر اهوارکی